شکل جمع:
veteransکهنهکار، کهنه سرباز، سرباز سابق، کارآزموده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a veteran diplomat
دیپلمات کهنهکار
I asked the veterans to help the new workers.
از کارکشتهها درخواست کردم که به کارگران جدید کمک کنند.
a veteran of 20 years' service
دارای سابقه خدمت بیست ساله
His grandfather is an air force veteran.
پدربزرگش سرباز پیشین نیروی هوایی است.
veterans of the Korean war
رزمدیدگان جنگ کره
veterans' hospital
بیمارستان سربازان پیشین
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «veteran» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/veteran