با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Veteran

ˈvetrən ˈvetrən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    veterans

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
کهنه‌کار، کهنه سرباز، سرباز سابق، کارآزموده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a veteran diplomat
- دیپلمات کهنه‌کار
- I asked the veterans to help the new workers.
- از کارکشته‌ها درخواست کردم که به کارگران جدید کمک کنند.
- a veteran of 20 years' service
- دارای سابقه خدمت بیست ساله
- His grandfather is an air force veteran.
- پدربزرگش سرباز پیشین نیروی هوایی است.
- veterans of the Korean war
- رزمدیدگان جنگ کره
- veterans' hospital
- بیمارستان سربازان پیشین
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد veteran

  1. adjective experienced, seasoned
    Synonyms: adept, battle-scarred, been around, disciplined, exercised, expert, from way back, hardened, inured, knows one’s stuff, long-serving, long-time, not born yesterday, of the old school, old, old-time, practical, practiced, pro, proficient, skilled, sophisticated, steady, trained, up to speed, versed, vet, weathered, wise, wise to ways, worldly
    Antonyms: amateur, green, inexperienced
  2. noun person with much experience; particularly in war
    Synonyms: expert, GI, old guard, old hand, old pro, old salt, old soldier, old-timer, pro, shellback, sourdough, trouper, vet, warhorse
    Antonyms: rookie

ارجاع به لغت veteran

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «veteran» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/veteran

لغات نزدیک veteran

پیشنهاد بهبود معانی