آدم پرسابقه، آدم کهنهکار
The old-timer at the library had seen generations of students come and go.
آدم پرسابقهی کتابخانه چندین نسل از دانشآموزانی که میآیند و میروند را دیده بود.
The young journalist interviewed the old-timer firefighter.
روزنامهنگار جوان با آتشنشان کهنهکار مصاحبه کرد.
آدم مسن، آدم پیر، پیرمرد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old-timer sat on the park bench, feeding the pigeons and reminiscing about his youth.
پیرمرد روی نیمکت پارک نشسته بود و به کبوترها غذا میداد و خاطرات جوانیاش را مرور میکرد.
The neighborhood kids often sought advice from the old-timer on various topics.
بچههای محله اغلب در مورد موضوعات مختلف از این آدم مسن مشورت میگرفتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «old-timer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/old-timer