شکل جمع:
gisشکل نوشتاری دیگر این لغت در حالت جمع: GI's
GI در معنای دوم مخفف لغت glycaemic index، در معنای سوم مخفف gastrointestinal و در معنای آخر مخفف gill است.
(مربوط به) سرباز (ارتش آمریکا)
The GI strode confidently through the war-torn streets.
سرباز بیپروا در خیابانهای جنگزده قدم زد.
A weary GI sat by the campfire, lost in thought.
یک سرباز خسته کنار آتش نشسته بود و در فکر فرو رفته بود.
The GI uniform was neat.
لباس سربازی مرتب بود.
شاخص گلایسمی، شاخص قند خون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
GI of foods indicates their impact on blood sugar levels.
شاخص گلایسمی غذاها نشاندهندهی تأثیر آنها بر سطح قند خون است.
Monitoring the GI of meals is crucial for diabetic individuals.
نظارت بر شاخص گلایسمی وعدههای غذایی برای افراد دیابتی بسیار مهم است.
پزشکی وابسته به دستگاه گوارش، گوارشی، معدهای-رودهای
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The GI surgeon was highly skilled.
جراح دستگاه گوارش بسیار ماهر بود.
He suffered from a chronic GI condition.
او از یک بیماری مزمن گوارشی رنج میبرد.
جانورشناسی آبشش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The fish uses its gi to extract oxygen from the water.
این ماهی از آبشش خود برای دریافت اکسیژن از آب استفاده میکند.
The frog's gis rapidly moved.
آبششهای قورباغه بهسرعت حرکت میکردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «GI» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gi