شکل جمع:
soldiersسرباز، مبارز، نظامی، سپاهی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
two Iranian soldiers
دو سرباز ایرانی
All of his soldiers ran away.
همهی لشکریان او فرار کردند.
soldiers in the cause of world peace
مبارزان هوادار صلح جهانی
سرباز بودن، سربازی کردن، نظامی شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He soldiered in three wars.
در سه جنگ خدمت سربازی کرد.
اهمال کاری کردن، تنبلی کردن
workers soldiering on the job
کارگرانی که در کار تنبلی میکنند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «soldier» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/soldier