فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trooper

ˈtruːpər ˈtruːpə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    سرباز، سپاهی، سواره‌نظام
    • - The trooper showed bravery in the face of enemy.
    • - سرباز در مواجهه با دشمن شجاعت نشان داد.
    • - The trooper saved many lives.
    • - سرباز جان افراد زیادی را نجات داد.
  • noun countable
    انگلیسی آمریکایی پلیس ایالتی آمریکا
    • - The state trooper patrolled the highway.
    • - پلیس ایالتی در بزرگراه گشت زد.
    • - The trooper was trained in handling dangerous situations.
    • - پلیس ایالتی برای مدیریت شرایط خطرناک آموزش دیده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trooper

  1. noun A soldier mounted on horseback
    Synonyms: cavalryman, patrolman, state trooper, highway patrol officer, dragoon
  2. noun A state police officer
    Synonyms: state trooper

ارجاع به لغت trooper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trooper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trooper

لغات نزدیک trooper

پیشنهاد بهبود معانی