فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Trooper

ˈtruːpər ˈtruːpə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سرباز، سپاهی، سواره‌نظام

The trooper showed bravery in the face of enemy.

سرباز در مواجهه با دشمن شجاعت نشان داد.

The trooper saved many lives.

سرباز جان افراد زیادی را نجات داد.

noun countable

انگلیسی آمریکایی پلیس ایالتی آمریکا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The state trooper patrolled the highway.

پلیس ایالتی در بزرگراه گشت زد.

The trooper was trained in handling dangerous situations.

پلیس ایالتی برای مدیریت شرایط خطرناک آموزش دیده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trooper

  1. noun a soldier mounted on horseback
    Synonyms:
    cavalryman dragoon patrolman state trooper highway patrol officer
  1. noun a state police officer
    Synonyms:
    state trooper

ارجاع به لغت trooper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trooper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trooper

لغات نزدیک trooper

پیشنهاد بهبود معانی