آخرین به‌روزرسانی:

Patrolman

pəˈtroʊlmən pəˈtrəʊlmən pəˈtrəʊlmən

معنی‌ها

noun countable

پلیس گشتی، مامور گشت، پاسبان محل

noun countable

فردی که بازرسی و نظارت بر بخشی از خط را برعهده دارد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد patrolman

  1. noun a member of a law-enforcement agency
    Synonyms:
    police officer police officer policeman cop law peace officer constable patrolwoman policewoman man bluecoat flatfoot bobby copper bull fuzz finest heat peeler gendarme

ارجاع به لغت patrolman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patrolman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/patrolman

لغات نزدیک patrolman

پیشنهاد بهبود معانی