۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Patrolman

pəˈtroʊlmən pəˈtrəʊlmən pəˈtrəʊlmən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun countable
پلیس گشتی، مامور گشت، پاسبان محل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun countable
فردی که بازرسی و نظارت بر بخشی از خط را برعهده دارد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد patrolman

  1. noun a member of a law-enforcement agency
    Synonyms:
    police officer police officer policeman cop law peace officer constable patrolwoman policewoman man bluecoat flatfoot bobby copper bull fuzz finest heat peeler gendarme

ارجاع به لغت patrolman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patrolman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/patrolman

لغات نزدیک patrolman

پیشنهاد بهبود معانی