امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gendarme

ˈʒɑːndɑːrm ˈʒɒndɑːm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ژاندارم، امنیه، پلیس، پاسبان، (فرانسه ی قدیم) فرمانده ی یک جوخه ی سواره نظام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- It was then he saw the approaching gendarme.
- در آن هنگام بود که پلیس را دید که نزدیک می‌شد.
- Then another gendarme ran up and joined the attack, using a steel club.
- سپس پلیس دیگری دوید و با استفاده از چماق محکم به حمله پیوست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gendarme

  1. noun A member of a law-enforcement agency
    Synonyms:
    law police officer bluecoat finest officer patrolman policeman patrolwoman peace officer police policewoman cop bull copper flatfoot fuzz heat man bobby constable peeler soldier

ارجاع به لغت gendarme

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gendarme» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gendarme

لغات نزدیک gendarme

پیشنهاد بهبود معانی