ژاندارم، امنیه، پلیس، پاسبان، (فرانسه ی قدیم) فرمانده ی یک جوخه ی سواره نظام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It was then he saw the approaching gendarme.
در آن هنگام بود که پلیس را دید که نزدیک میشد.
Then another gendarme ran up and joined the attack, using a steel club.
سپس پلیس دیگری دوید و با استفاده از چماق محکم به حمله پیوست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gendarme» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gendarme