با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gendarme

ˈʒɑːndɑːrm ˈʒɒndɑːm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    ژاندارم، امنیه، پلیس، پاسبان، (فرانسه ی قدیم) فرمانده ی یک جوخه ی سواره نظام
    • - It was then he saw the approaching gendarme.
    • - در آن هنگام بود که پلیس را دید که نزدیک می‌شد.
    • - Then another gendarme ran up and joined the attack, using a steel club.
    • - سپس پلیس دیگری دوید و با استفاده از چماق محکم به حمله پیوست.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gendarme

  1. noun A member of a law-enforcement agency
    Synonyms: law, police officer, bluecoat, finest, officer, patrolman, policeman, patrolwoman, peace officer, police, policewoman, cop, bull, copper, flatfoot, fuzz, heat, man, bobby, constable, peeler, soldier

ارجاع به لغت gendarme

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gendarme» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gendarme

لغات نزدیک gendarme

پیشنهاد بهبود معانی