امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flatfoot

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
پاپهن، مسطح شدن کف پا، از بین رفتن انحنا کف پا،پلیس گشتی، ملوان، دارای عزم ثابت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flatfoot

  1. noun A member of a law-enforcement agency
    Synonyms:
    law patrolman bluecoat finest officer patrolwoman peace officer police policeman police officer policewoman cop bull copper fuzz gendarme heat man bobby constable peeler
  1. noun A foot afflicted with a fallen arch; abnormally flattened and spread out
    Synonyms:
    splayfoot pes planus

ارجاع به لغت flatfoot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flatfoot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flatfoot

لغات نزدیک flatfoot

پیشنهاد بهبود معانی