آخرین به‌روزرسانی:

Fuzz

fʌz fʌz

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

کرک، پرز، ریش تازه جوان، کرکی شدن، ریش‌ریش شدن،کرکی کردن، پرزدارکردن، مست کردن، گیج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the fuzz on a peach

کرک روی هلو

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fuzz

  1. noun fluff
    Synonyms:
    hair fur fiber lint down floss pile nap dust ball dust bunnies lanugo
    Antonyms:
    smoothness

ارجاع به لغت fuzz

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fuzz» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fuzz

لغات نزدیک fuzz

پیشنهاد بهبود معانی