۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Fuzz

fʌz fʌz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
کرک، پرز، ریش تازه جوان، کرکی شدن، ریش‌ریش شدن،کرکی کردن، پرزدارکردن، مست کردن، گیج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the fuzz on a peach
- کرک روی هلو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fuzz

  1. noun fluff
    Synonyms:
    hair fur fiber lint down floss pile nap dust ball dust bunnies lanugo
    Antonyms:
    smoothness

ارجاع به لغت fuzz

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fuzz» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fuzz

لغات نزدیک fuzz

پیشنهاد بهبود معانی