شکل جمع:
hairsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عامیانه) اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن
hair of the dog (that bit one)
(عامیانه) مشروب الکلی که برای از بین بردن خماری صبحگاهی نوشیده میشود
(عامیانه) خودمانی رفتار کردن، آزادانه حرف زدن یا لباس پوشیدن (و غیره)
وحشتزده یا مشمئز کردن
وحشت یا شگفتی یا شرم از خود نشان ندادن، خونسرد ماندن، اصلاً اهمیت ندادن
موشکافی کردن، به جزئیات (غیرضروری) پرداختن، مو از ماست کشیدن
وارد جزئیات کماهمیت شدن، موشکافی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hair» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hair