امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hair

her heə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hairs

توضیحات

همچنین در معنای سوم می‌توان از haircloth و در معنای پنجم از nature و character به‌‌جای hair استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A1
مو، موی سر، زلف، گیسو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He has short hair.
- موی او کوتاه است.
- She has blonde hair.
- او گیسوان طلایی دارد.
- to comb one's hair
- موی خود را شانه زدن
- hair tonic
- داروی تقویت مو
noun uncountable
مو (روی بدن)، پرز، مویک، مویچه، کرک، تار (پوشش موی مانند روی گیاه)
- a cat with a shining, black coat of hair
- گربه‌ای با موی سیاه و براق
- Sticky hairs on the leaf's surface trap the insect.
- تارهای چسبناک روی برگ، حشره را گیر می‌اندازد.
- His chest is covered with black hair.
- سینه‌اش از موی سیاه پوشیده است.
noun uncountable
پارچه مو (پارچه‌ای سفت که معمولاً از موی اسب و یا از موهای پشمی شتر ساخته می‌شود.)
- The priest wore a robe made of coarse hair during rituals.
- کشیش در طول مراسم، ردایی از پارچه موی خشنی می‌پوشید.
- The monk preferred the austerity of a bed made of simple straw and hair.
- راهب ریاضت تختی که از نی ساده و پارچه مو ساخته شده بود را ترجیح داد.
noun countable
(میزان، فضا، اندازه، فاصله یا حاشیه) بسیار کم، بسیار نازک، اندازه‌ی یک تار مو
- The bullet missed my arm by a hair.
- گلوله از کنار بازویم رد شد.
- The door was open just a hair.
- در فقط به اندازه‌ی یک تار مو باز بود.
noun countable uncountable
سرشت، طبیعت، شخصیت، خاصیت، ماهیت
- The hair of the forest shimmered in the sunlight.
- طبیعت جنگل زیر نور آفتاب می‌درخشید.
- The hair of the mountains was covered in a blanket of snow.
- طبیعت کوهستان پوشیده از برف بود.
noun countable uncountable
رشته (شبیه به مو)، مویین
- The artist painted each strand of hair with meticulous detail.
- این هنرمند هر تار مویین را با جزئیات دقیق نقاشی کرد.
- The scientist studied the microscopic structure of hair under the microscope.
- این دانشمند ساختار میکروسکوپی رشته را زیر میکروسکوپ مطالعه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hair

  1. noun threadlike growth on animate being
    Synonyms:
    beard bristle cilium coiffure cowlick cut down eyebrow eyelash feeler fiber filament fluff fringe frizzies fur grass haircut hairstyle lock mane mop moustache quill ruff shock sideburn split ends strand thatch tress tuft vibrissa villus whiskers wig wool

Collocations

  • curly hair

    موی مجعد، موی فر، موی فرفری

  • camel hair

    پارچه‌ی برک، پشم شتر

  • tear one's hair

    (از شدت غم و غیره) موی خود را کندن

Idioms

  • get in one's hair

    (عامیانه) اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن

  • hair of the dog (that bit one)

    (عامیانه) مشروب الکلی که برای از بین بردن خماری صبحگاهی نوشیده می‌شود

  • let one's hair down

    (عامیانه) خودمانی رفتار کردن، آزادانه حرف زدن یا لباس پوشیدن (و غیره)

  • not turn a hair

    وحشت یا شگفتی یا شرم از خود نشان ندادن، خونسرد ماندن، اصلاً اهمیت ندادن

  • split hairs

    موشکافی کردن، به جزئیات (غیرضروری) پرداختن، مو از ماست کشیدن

    وارد جزئیات کم‌اهمیت شدن، موشکافی کردن

  • to wear one's hair in bunches

    گیسو را از وسط فرق باز کردن و در پشت سر به صورت دو گره درآوردن، گیسو را خرگوشی یا دم موشی کردن

لغات هم‌خانواده hair

سوال‌های رایج hair

معنی hair به فارسی چی میشه؟

"Hair" در زبان انگلیسی به معنای "مو" است و به الیاف نازکی که روی پوست انسان و برخی حیوانات رشد می‌کنند، اشاره دارد. موها معمولاً از پروتئینی به نام کراتین تشکیل شده‌اند و نقش‌های مختلفی در بدن ایفا می‌کنند.

ساختار مو

موها از سه بخش اصلی تشکیل شده‌اند:

- کورتکس: لایه میانی که بیشتر حجم مو را تشکیل می‌دهد و مسئول رنگ و بافت مو است.

- کوتیکول: لایه بیرونی که مو را محافظت می‌کند و از آسیب‌های محیطی جلوگیری می‌کند.

- مدولا: هسته داخلی مو که در برخی از موها وجود دارد و در برخی دیگر وجود ندارد.

انواع مو

موها به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند:

- موهای صاف: این نوع موها معمولاً نرم و لیز هستند.

- موهای موج‌دار: این نوع موها دارای حالتی طبیعی و کمی فر هستند.

- موهای مجعد: این نوع موها به شدت پیچیده و فر هستند.

رنگ مو

رنگ مو به دلیل وجود ملانین در کورتکس مو تعیین می‌شود. رنگ مو می‌تواند طبیعی باشد (مشکی، قهوه‌ای، بلوند، قرمز) یا با استفاده از رنگ‌های شیمیایی تغییر کند. رنگ موها با گذر زمان ممکن است تغییر کند و معمولاً در سنین بالاتر به رنگ سفید یا خاکستری تبدیل می‌شوند.

رشد مو

روند رشد مو به عوامل مختلفی بستگی دارد، از جمله ژنتیک، تغذیه، هورمون‌ها و وضعیت سلامت عمومی. به طور معمول، موها به طور میانگین ۱٫۲ سانتیمتر در ماه رشد می‌کنند.

مراقبت از مو

مراقبت از مو شامل شستشو، نرم‌کننده، استفاده از محصولات مناسب و جلوگیری از آسیب‌هایی مانند حرارت زیاد یا مواد شیمیایی است. انتخاب شامپو و نرم‌کننده مناسب می‌تواند به حفظ سلامت و شادابی مو کمک کند.

نکات جالب

- مو و هویت: موها می‌توانند نمایانگر هویت فرهنگی یا اجتماعی فرد باشند. در برخی از فرهنگ‌ها، موها نماد قدرت و زیبایی به شمار می‌آیند.

- مو در تاریخ: در طول تاریخ، موها به عنوان نشانه‌ای از وضعیت اجتماعی، سن و جنسیت استفاده می‌شده‌اند. برای مثال، در دوران باستان، موهای بلند به عنوان نشانه‌ای از قدرت و زیبایی در نظر گرفته می‌شد.

- مو و عواطف: برخی از مطالعات نشان داده‌اند که تغییر در وضعیت مو می‌تواند به تغییر در احساسات و اعتماد به نفس افراد منجر شود.

مشکلات مربوط به مو

مشکلاتی مانند ریزش مو، شوره سر و خشکی مو از جمله مواردی هستند که بسیاری از افراد با آن‌ها مواجه می‌شوند. ریزش مو می‌تواند ناشی از عوامل ژنتیکی، استرس، تغذیه ناکافی یا بیماری‌های خاص باشد.

ارجاع به لغت hair

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hair» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hair

لغات نزدیک hair

پیشنهاد بهبود معانی