Coiffure

kwɑːˈfjʊr kwɑːˈfjʊə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • آرایش مو، مردی که سلمانی زنانه باشد
    • - Mansureh's coiffure drew everyone's attention.
    • - آرایش موی منصوره توجه همه را جلب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد coiffure

  1. noun hairstyle
    Synonyms: afro, beehive, blow dry, braids, corn rows, crew cut, DA, dreadlocks, dreads, flip, fuzz cut, hair, hair-comb, haircut, hairdo, permanent, pigtails, plait, ponytail, razor cut, tail, tease, trim, wave

ارجاع به لغت coiffure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coiffure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coiffure

لغات نزدیک coiffure

پیشنهاد بهبود معانی