Coif

koɪf koɪf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun verb - transitive adverb
    گیسوپوش، عرقچین سفید
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد coif

  1. noun The arrangement of the hair (especially a woman's hair)
    Synonyms: hairdo, afro, arrange, cap, cover, hairstyle, headdress, coiffure, hood, hair style, skullcap
  2. verb Arrange attractively
    Synonyms: dress, arrange, set, do, coiffe, coiffure

ارجاع به لغت coif

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coif» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coif

لغات نزدیک coif

پیشنهاد بهبود معانی