شکل جمع:
wigsکلاهگیس، موی مصنوعی
His wig fell off during the performance.
کلاهگیسش حین اجرا افتاد.
The actor's wig looked incredibly realistic.
موی مصنوعی این بازیگر فوقالعاده واقعگرایانه به نظر میرسید.
انگلیسی بریتانیایی قدیمی سرزنش کردن (شدیداً)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She wigs her children when they misbehave.
وقتی بچههاش بد رفتار میکنن اونها رو سرزنش میکنه.
My parents used to wig me when I didn't do my homework.
وقتی تکالیفم رو انجام نمیدادم مامان و بابام من رو سرزنش میکردن.
سرزنش
His teacher gave him a wigging.
معلمش او را سرزنش کرد.
He received a wig from his boss for coming in late.
رئیسش به دلیل دیر آمدن او را سرزنش کرد.
هول شدن (معمولاً با out میآید)
She wigs out every time she sees a spider.
هر بار که عنکبوت رو میبینه هول میشه.
Don’t wig out!
هول نشو!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wig» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wig