فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mop

mɑːp mɒp

گذشته‌ی ساده:

mopped

شکل سوم:

mopped

سوم‌شخص مفرد:

mops

وجه وصفی حال:

mopping

شکل جمع:

mops

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

(ابزار) زمین‌شوی، چوبی که کهنه یا پشم بر سر آن می‌پیچند و مانند جارو به‌کار می‌برند

Pouya mopped the mosaics every other day.

پویا یک روز در میان موزاییک‌ها را زمین شوی می‌کشید.

verb - transitive

با زمین شوی شستن یا پاک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun

هر چیز همانند زمین شوی: سرپرمو، موی ژولیده

his hair was a disorderly yellow mop.

موی سرش همچون زمین‌شوی ژولیده و زردرنگ بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mop

  1. noun tangle of material, often used to
    Synonyms:
    towel sponge swab sweeper duster squeegee
  1. noun thick mass of hair
    Synonyms:
    tresses mane thatch shock tangle
  1. verb clean by using water and cloth
    Synonyms:
    wipe wash rub clean polish dust sponge swab towel off dab pat squeegee soak up

Phrasal verbs

mop up

کاملا مصرف کردن، تمام کردن

شکست دادن

(ارتش) پاکسازی بقایای نیروهای شکست‌خورده‌ی دشمن

کاری را به پایان رساندن

Idioms

mop (up) the floor with

(عامیانه) شکست قطعی دادن

ارجاع به لغت mop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mop

لغات نزدیک mop

پیشنهاد بهبود معانی