آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Tangle

    ˈtæŋɡl ˈtæŋɡl

    گذشته‌ی ساده:

    tangled

    شکل سوم:

    tangled

    سوم‌شخص مفرد:

    tangles

    وجه وصفی حال:

    tangling

    شکل جمع:

    tangles

    معنی tangle | جمله با tangle

    noun verb - transitive verb - intransitive adverb

    درهم‌وبرهم کردن، درهم پیچیدن، گرفتار کردن، گیرافتادن، درهم گیر انداختن، گوریده کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    to comb the tangles out of one's hair

    با شانه گره‌خوردگی گیسوی خود را برطرف کردن

    This sheep's wool is full of tangles.

    پشم این گوسفند پر از گوریدگی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We were lost in a tangle of narrow streets.

    در پیچاپیچ خیابان‌های تنگ راه خود را گم کردیم.

    The country's trade is hurt by the tangle of regulations.

    درهم و برهمی مقررات به بازرگانی کشور صدمه می‌زند.

    She is responsible for the tangle with the neighbors.

    او مسئول درگیری با همسایه‌ها است.

    a new political tangle

    یک درگیری سیاسی تازه

    tangled hair

    گیسوی گوریده

    the tangled branches of this forest's trees

    شاخ‌و‌برگ درهم گیرافتاده‌ی درختان این جنگل

    the company's tangled affairs

    اوضاع مغشوش شرکت

    We were tangled in a web of needless laws.

    در شبکه‌ای از قوانین غیر‌ضروری گیر افتاده بودیم.

    Enemy planes didn't dare to tangle with our fleet.

    هواپیماهای دشمن جرئت درگیر شدن با ناوگان ما را نداشتند.

    don't tangle with his lawyer!

    با وکیل او در نیفت!

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tangle

    1. noun knot, confusion
      Synonyms:
      mess complication muddle mix-up confusion jam snag entanglement maze labyrinth web twist coil mass mat mesh skein snarl jungle rummage morass
      Antonyms:
      order peace line
    1. verb knot, complicate
      Synonyms:
      confuse obstruct trap catch tie up involve jam complicate entangle ensnare implicate mix up mess up twist foul up hamper perplex upset ravel snarl coil intertwine interlace interlock interweave enmesh mat mesh drag into make a party to muck up derange discompose disorganize unbalance kink embroil entrap
      Antonyms:
      untangle straighten uncomplicate untwist

    Collocations

    get in a tangle with

    در افتادن با، درگیر شدن با، گلاویز شدن با

    سوال‌های رایج tangle

    گذشته‌ی ساده tangle چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده tangle در زبان انگلیسی tangled است.

    شکل سوم tangle چی میشه؟

    شکل سوم tangle در زبان انگلیسی tangled است.

    شکل جمع tangle چی میشه؟

    شکل جمع tangle در زبان انگلیسی tangles است.

    وجه وصفی حال tangle چی میشه؟

    وجه وصفی حال tangle در زبان انگلیسی tangling است.

    سوم‌شخص مفرد tangle چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد tangle در زبان انگلیسی tangles است.

    ارجاع به لغت tangle

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tangle

    لغات نزدیک tangle

    • - tangible
    • - tangier
    • - tangle
    • - tanglefoot
    • - tanglement
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.