شکل جمع:
mazesجای پرپیچ وخم، پیچوخم، پلکان مارپیچ، سرسام، هذیان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a maze of rivers and canals
شبکهی گیجکنندهای از رودها و آبراهها
His mind was in a maze.
مغزش مغشوش بود.
Bureaucratic mazes that waste people's time.
پیچوخمهای اداری که وقت مردم را هدر میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «maze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/maze