امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Maze

meɪz meɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mazes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable
جای پرپیچ وخم، پیچ‌وخم، پلکان مارپیچ، سرسام، هذیان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a maze of rivers and canals
- شبکه‌ی گیج‌کننده‌ای از رودها و آبراه‌ها
- His mind was in a maze.
- مغزش مغشوش بود.
- Bureaucratic mazes that waste people's time.
- پیچ‌وخم‌های اداری که وقت مردم را هدر می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maze

  1. noun labyrinth; confusion
    Synonyms:
    confusion puzzle perplexity uncertainty muddle tangle web knot maze intricacy network entanglement twist winding meander meandering imbroglio convolution quandary skein snarl morass hodgepodge jungle miscellany torsion bewilderment

ارجاع به لغت maze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maze

لغات نزدیک maze

پیشنهاد بهبود معانی