Miscellany

ˈmɪsəleɪni mɪˈseləni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    miscellanies

توضیحات

همچنین می‌توان از miscellanea به‌ جای miscellany در شکل جمع استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular
مجموعه‌ (از چیزهای گوناگون)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The store sold a miscellany of items, ranging from clothing to home decor.
- این فروشگاه مجموعه‌ی مختلفی از لباس گرفته تا دکور خانه را می‌فروخت.
- The art gallery showcased a beautiful miscellany of paintings, sculptures, and photographs.
- گالری هنری مجموعه‌ای زیبا از نقاشی‌ها، مجسمه‌ها و عکس‌ها را به نمایش گذاشت.
noun singular
گوناگونه (مجموعه‌ای از نوشته‌های نویسندگان مختلف یا مجموعه‌ای از نوشته‌های یک نویسنده با موضوعات مختلف)
- I couldn't decide which miscellany to choose, as they all seemed equally interesting.
- نمی‌توانستم تصمیم بگیرم کدام گوناگونه را انتخاب کنم، زیرا همه‌ی آن‌ها به یک اندازه جالب به نظر می‌رسیدند.
- The bookstore had a wide selection of miscellany for literature enthusiasts.
- این کتاب‌فروشی برای علاقه‌مندان به ادبیات، طیف گسترده‌ای از گوناگونه را داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد miscellany

  1. noun varied collection
    Synonyms: accumulation, aggregation, anthology, assortment, brew, collectanea, combination, combo, compilation, conglomeration, cumulation, diversity, farrago, gallimaufry, garbage, hash, hodgepodge, jumble, medley, mélange, melee, mess, mishmash, mix, mixed bag, mixture, muddle, odds and ends, olio, pasticcio, pastiche, patchwork, potpourri, salad, salmagundi, smorgasbord, stew, variety
    Antonyms: single

ارجاع به لغت miscellany

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «miscellany» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/miscellany

لغات نزدیک miscellany

پیشنهاد بهبود معانی