با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Melee

ˈmeɪleɪ / / meɪˈleɪ ˈmeleɪ ˈmeleɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    melees

توضیحات

همچنین mêlée نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار melee رایج است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    بلبشو، شلوغ‌پلوغی، شلوغی، ازدحام
    • - I was trying to walk through a melee of cars, bicycles and donkeys.
    • - می‌کوشیدم که از میان شلوغ‌پلوغی اتومبیل‌ها و دوچرخه‌ها و الاغ‌ها رد شوم.
    • - The mêlée outside the concert hall was immense.
    • - بلبشوی بیرون سالن کنسرت بسیار زیاد بود.
  • noun countable
    درگیری، زدوخورد، بزن‌بزن، نبرد تن‌به‌تن (میان چند نفر)
    • - He was killed in a tavern melee.
    • - در زدوخوردی که در میخانه رخ داد، کشته شد.
    • - They were seriously injured in the melee.
    • - آن‌ها در این نبرد تن‌به‌تن به‌شدت زخمی شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد melee

  1. noun battle, fight
    Synonyms: affray, battle royal, brawl, broil, brouhaha, brush, clash, donnybrook, fracas, fray, free-for-all, knock-down-drag-out, row, ruckus, ruction, rumpus, scrimmage, scuffle, set-to, skirmish, to-do, tussle, words
    Antonyms: agreement, peace

ارجاع به لغت melee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «melee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/melee

لغات نزدیک melee

پیشنهاد بهبود معانی