وصلهدوزی، چهلتکه
The country had become a patchwork of warring lords.
کشور همچون لحاف چهلتکه، صحنهی مبارزهی اربابان جنگجو شده بود.
The patchwork quilt was colorful.
وصلهدوزی لحاف رنگارنگ بود.
مخلوط، وصلهمانند، ترکیب ناهمجنس، سرهمبندیشده، کار جستهگریخته، قاتیپاتی، درهمبرهم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a patchwork report
گزارش درهمبرهم
a patchwork of gardens
باغهای قاتیپاتی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «patchwork» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/patchwork