امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Patching

American: ˈpæt͡ʃɪŋ British: ˈpæt͡ʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    patched
  • شکل سوم:

    patched
  • سوم‌شخص مفرد:

    patches

معنی

C2
وصله، سرهم‌بندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد patching

  1. verb Fix, mend
    Synonyms: repairing, revamping, mending, settling, reinforcing, righting, scrapping, restoring, fixing, plotting, overhauling, doctoring, covering, darning, clumping, blotching
    Antonyms: damaging, tearing, rending, breaking

ارجاع به لغت patching

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/patching

لغات نزدیک patching

پیشنهاد بهبود معانی