آخرین به‌روزرسانی:

Darning

ˈdɑːrnɪŋ ˈdɑːnɪŋ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

رفوکاری، پینه‌دوزی (لباسی که نیاز به رفوکاری و تعمیر دارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The basket was full of darning.

سبد پر از لباس برای پینه‌دوزی بود.

She sighed as she looked at the pile of darning.

او با نگاه کردن به انبوه لباس‌های رفوکاری آهی کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد darning

  1. verb to repair
    Synonyms:
    sewing patching

ارجاع به لغت darning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «darning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/darning

لغات نزدیک darning

پیشنهاد بهبود معانی