فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Breaking

گذشته‌ی ساده:

broke

شکل سوم:

broken

سوم‌شخص مفرد:

breaks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2

شکسته، شکسته‌شده، خردشده، فروپاشیده، فروریخته، ناپایدار

a breaking glass

شیشه‌ی خردشده

A breaking wave is a wave whose amplitude reaches a critical level at which large amounts of wave energy transform into turbulent kinetic energy.

موج شکسته (شکنا) به موجی گفته می‌شود که دامنه‌ی آن به سطح بحرانی رسیده است و در نتیجه‌ی آن، مقادیر زیادی انرژی موج به انرژی جنبشی متلاطم تبدیل می‌شود.

adjective

(خبر) فوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Our network aims to be your trusted source for breaking news, local weather, and sports.

هدف شبکه‌ی ما این است که منبع مورد وثوق شما برای اطلاع از اخبار فوری، آب‌وهوای محلی و ورزش باشد.

Priority was usually given to breaking news stories.

معمولاً اولویت به اخبار فوری داده می‌شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breaking

  1. adjective bursting
    Synonyms:
    splitting cracking tearing smashing shattering crumbling collapsing fracturing splintering
    Antonyms:
    strong enduring

ارجاع به لغت breaking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breaking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breaking

لغات نزدیک breaking

پیشنهاد بهبود معانی