فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Patchy

ˈpætʃi ˈpætʃi

صفت تفضیلی:

patchier

صفت عالی:

patchiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective

تکه‌تکه، وصله‌وصله، جور‌به‌جور، وصله‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

patchy clouds

ابرهای منقطع

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد patchy

  1. adjective spotty, not consistent
    Synonyms:
    irregular uneven variable varying erratic fitful random sketchy
    Antonyms:
    regular consistent continuous unspotted

ارجاع به لغت patchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/patchy

لغات نزدیک patchy

پیشنهاد بهبود معانی