با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Varying

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    varied
  • شکل سوم:

    varied
  • سوم‌شخص مفرد:

    varies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
متفاوت، متغیر، تغییرپذیر، متنوع، گوناگون، مختلف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Archaeologists found bodies of varying antiquity in the area.
- باستان‌شناسان اجسادی با قدمت متفاوت در این منطقه پیدا کردند.
- Western philosophy regarded emotion in varying ways.
- در فلسفه‌ی غرب به شیوه‌های گوناگون به احساسات و عواطف توجه می‌شود. .
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد varying

  1. adjective variable
    Synonyms: alternating, changeable, changing, deviating, differing, flexible, fluctuating, inconstant, irregular, shifting, uncertain, unstable, unsteady, vacillating, volatile, waffling, wavering

ارجاع به لغت varying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «varying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/varying

لغات نزدیک varying

پیشنهاد بهبود معانی