فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Varying

گذشته‌ی ساده:

varied

شکل سوم:

varied

سوم‌شخص مفرد:

varies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

متفاوت، متغیر، تغییرپذیر، متنوع، گوناگون، مختلف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Archaeologists found bodies of varying antiquity in the area.

باستان‌شناسان اجسادی با قدمت متفاوت در این منطقه پیدا کردند.

Western philosophy regarded emotion in varying ways.

در فلسفه‌ی غرب به شیوه‌های گوناگون به احساسات و عواطف توجه می‌شود. .

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد varying

  1. adjective variable
    Synonyms:
    changing uncertain unstable irregular flexible fluctuating shifting inconstant wavering alternating changeable differing deviating unsteady vacillating volatile waffling

ارجاع به لغت varying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «varying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/varying

لغات نزدیک varying

پیشنهاد بهبود معانی