آخرین به‌روزرسانی:

Tartan

ˈtɑːrtn ˈtɑːtn

شکل جمع:

tartans

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

تارتان، پارچه‌ی پیچازی (نوعی پارچه‌ی پشمی شطرنجی اسکاتلندی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He sported a stylish tartan blazer at the formal event.

او در این مراسم رسمی از یک کت تارتان شیک استفاده کرد.

She wore a tartan scarf around her neck to keep warm in the chilly weather.

او یک روسری تارتان دور گردنش انداخته بود تا در هوای سرد گرم بماند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tartan

  1. noun a cloth having a crisscross design
    Synonyms:
    plaid

ارجاع به لغت tartan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tartan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tartan

لغات نزدیک tartan

پیشنهاد بهبود معانی