فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Morass

məˈræs məˈræs

معنی و نمونه‌جمله

noun

مرداب، باتلاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He needs to be helped out of the spiritual morass in which he has been wallowing.

بایستی او را از آن منجلاب روحی که در آن دست‌و‌پا می‌زند، رهانید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد morass

  1. noun bog; mess
    Synonyms:
    confusion chaos mess muddle mix-up tangle jam knot maze labyrinth web jungle swamp marsh bog quagmire fen snarl skein mesh
    Antonyms:
    order organization

ارجاع به لغت morass

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «morass» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/morass

لغات نزدیک morass

پیشنهاد بهبود معانی