امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Moratorium

ˌmɔːrəˈtɔːriəm ˌmɒrəˈtɔːriəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    moratoriums

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع moratoria به‌ جای moratoriums استفاده کرد.

همچنین در معنای دوم می‌توان از debt moratorium به‌ جای moratorium استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal
تعلیق موقت، ممنوعیت موقتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The moratorium has been extended for another month.
- تعلیق موقت یک ماه دیگر تمدید شد.
- The government has imposed a moratorium on new oil drilling in the area.
- دولت حفاری جدید نفت در این منطقه را ممنوعیت موقتی کرد.
noun countable
اقتصاد تعلیق بدهی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده
- The moratorium was seen as a temporary solution to address the country's economic crisis.
- تعلیق بدهی به‌عنوان یک راه‌حل موقت برای مقابله با بحران اقتصادی کشور تلقی می‌شد.
- The moratorium provided a much-needed respite for the country's struggling economy.
- تعلیق بدهی یک مهلت بسیار ضروری برای اقتصاد درحال مبارزه‌ی کشور فراهم کرد.
noun countable
حقوق استمهال، مهلت قانونی، اجازه‌ی دیرکرد، مهلت خواستن، زمان خواستن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده
- The court imposed a moratorium on all new construction projects.
- دادگاه برای تمام پروژه‌های ساختمانی جدید مهلت قانونی تصویب کرد.
- The moratorium provided relief for tenants struggling to pay rent.
- اجازه‌ی دیرکرد برای مستاجرانی که برای پرداخت اجاره‌بها مشکل دارند، تسکین‌دهنده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moratorium

  1. noun suspension
    Synonyms:
    abeyance abeyancy adjournment ban break breather breathing spell deferment delay downtime five freeze grace period halt pause postponement reprieve respite stay truce

ارجاع به لغت moratorium

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moratorium» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/moratorium

لغات نزدیک moratorium

پیشنهاد بهبود معانی