فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Truce

truːs truːs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    آتش‌بس (توقف موقتی هر جنگی که طبق آن هر کدام از طرفین جنگ با تعلیق اقدامات تجاوزکارانه موافقت می‌کنند)
    • - The two warring nations finally agreed to a truce after months of negotiations.
    • - دو کشور متخاصم پس از ماه‌ها مذاکره سرانجام به آتش‌بس رضایت دادند.
    • - The truce allowed for humanitarian aid to be delivered to the war-torn region.
    • - این آتش‌بس امکان ارسال کمک‌های بشردوستانه به منطقه‌ی جنگ‌زده را فراهم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد truce

  1. noun peaceful solution
    Synonyms: accord, agreement, amnesty, armistice, break, breather, cease-fire, cessation, de-escalation, detente, halt, intermission, interval, letup, lull, moratorium, olive branch, pause, peace, reconciliation, reprieve, respite, rest, stay, suspension, temporary peace, terms, treaty, white flag, wind-down
    Antonyms: disagreement, fight, war

ارجاع به لغت truce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «truce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/truce

لغات نزدیک truce

پیشنهاد بهبود معانی