امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Terms

tɜrmz tɜːmz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    termed
  • شکل سوم:

    termed
  • وجه وصفی حال:

    terming

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun phrase plural B2
شرایط، مفاد، شروط، ضوابط، مقررات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The contract outlines the terms of the partnership clearly.
- در این قرارداد مفاد مشارکت به‌وضوح مشخص شده است.
- We need to negotiate the terms before signing the agreement.
- قبل‌از امضای قرارداد باید در مورد شرایط مذاکره کنیم.
noun plural
رابطه
- They are on friendly terms with their neighbors.
- آن‌ها با همسایگان خود رابطه‌ای دوستانه دارند.
- They are on friendly terms after resolving their differences.
- آن‌ها پس‌از حل اختلافات‌شان، رابطه‌ای دوستانه دارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد terms

  1. noun conditions, agreement
    Synonyms: charge, circumstances, conclusion, condition, details, fee, fine print, items, nitty-gritty, particulars, payment, points, premise, premises, price, provision, provisions, proviso, provisos, qualifications, rate, reservation, size of it, small print, specifications, stipulation, stipulations, strings, treaty, understanding, what it is
  2. noun status of relationship
    Synonyms: balance, equality, equivalence, footing, par, parity, position, relations, relationship, standing

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت terms

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terms» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/terms

لغات نزدیک terms

پیشنهاد بهبود معانی