حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
آخرین بهروزرسانی:
Relations
ɹɪˈleɪ.ʃənz
rɪˈleɪʃnz
معنی relations | جمله با relations
noun
plural
B2
روابط، مناسبات (ارتباطات یا تعاملات اجتماعی یا سیاسی یا شخصی و غیره بین افراد یا گروهها یا ملتها و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The political relations between the two countries have been tense since the border dispute.
روابط سیاسی دو کشور پس از مناقشهی مرزی متشنج بوده است.
The political relations between the two countries are tense, with ongoing disagreements over trade and territorial disputes.
مناسبات سیاسی بین دو کشور پرتنش است و اختلافات در مورد اختلافات تجاری و ارضی ادامه دارد.
انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد relations
-
noun a person related by blood or marriageSynonyms:relatives kins
-
noun mutual dealings or connections or communications among persons or groupsSynonyms:connections relationships dealings associations links ties references reports accounts details similarities correlations narratives narrations ratios relatives families bonds alliances affiliations kinships kins linkages interrelationships interconnections correspondences bearings hookups tie-ins recitals affinities consanguinities
لغات همخانواده relations
-
nounrelation, relationship, relative, relations
-
verb - transitiverelate
-
adverbrelatively
ارجاع به لغت relations
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
کپی
معنی لغت «relations» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relations
لغات نزدیک relations
- - relational
- - relational operator
- - relations
- - relationship
- - relationship breaks down
