فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Premises

ˈpremɪsɪz ˈpremɪsɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    premised
  • شکل سوم:

    premised
  • وجه وصفی حال:

    premising

معنی

  • noun C1
    مجموع یک ساختمان (همراه با محوطه‌ی آن)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد premises

  1. noun grounds and buildings
    Synonyms: bounds, campus, digs, establishment, fix, flat, hangout, home, house, joint, land, lay, layout, limits, neck of the woods, office, pad, place, plant, property, real estate, roof, scene, site, spot, terrace, turf, zone

ارجاع به لغت premises

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «premises» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/premises

لغات نزدیک premises

پیشنهاد بهبود معانی