امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Premises

ˈpremɪsɪz ˈpremɪsɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    premised
  • شکل سوم:

    premised
  • وجه وصفی حال:

    premising

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural C1
اداره، محل کار، اماکن (مجموع یک ساختمان برای یک شخص یا یک ارگان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The company relocated its headquarters to larger premises on the outskirts of town.
- این شرکت دفتر مرکزی خود را به محل کار بزرگتری در حومه‌ی شهر منتقل کرد.
- Trespassing on private premises is strictly prohibited and can result in legal consequences.
- تجاوز به اماکن خصوصی اکیداً ممنوع است و می‌تواند عواقب قانونی را در پی داشته باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد premises

  1. noun grounds and buildings
    Synonyms: bounds, campus, digs, establishment, fix, flat, hangout, home, house, joint, land, lay, layout, limits, neck of the woods, office, pad, place, plant, property, real estate, roof, scene, site, spot, terrace, turf, zone

ارجاع به لغت premises

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «premises» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/premises

لغات نزدیک premises

پیشنهاد بهبود معانی