گذشتهی ساده:
zonedشکل سوم:
zonedسومشخص مفرد:
zonesوجه وصفی حال:
zoningشکل جمع:
zonesبخش، قلمرو، مدار، (در جمع) مدارات، کمربند، منطقه، ناحیه، حوزه
a military zone
منطقهی نظامی
danger zone
منطقهی خطر
Germany's zone of influence
ناحیهی تحت نفوذ آلمان
a zone of uncertainty and hesitation
دامنهی عدم اطمینان و تردید
temperate zone
منطقهی معتدله
zone of maximum precipitation
منطقه حداکثر بارش
truck loading zone
محل بارگیری کامیونها
the city's commercial zone
محلهی بازرگانی شهر
محاط کردن، جزو حوزهای به حساب آوردن، ناحیهای کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The world is zoned according to climate.
جهان از نظر آبوهوا منطقهبندی شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «zone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/zone