جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
Fast Dictionary - فست دیکشنری
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنیها و نمونهجملهها
مترادف و متضاد
Zone معنی
zoʊn
zəʊn
آخرین بهروزرسانی:
۱۲ فروردین ۱۳۹۹
Countable
Noun
بخش، قلمرو، مدار، (در جمع) مدارات، کمربند، منطقه، ناحیه، حوزه
- a military zone
- منطقهی نظامی
- danger zone
- منطقهی خطر
- Germany's zone of influence
- ناحیهی تحت نفوذ آلمان
- a zone of uncertainty and hesitation
- دامنهی عدم اطمینان و تردید
- temperate zone
- منطقهی معتدله
- zone of maximum precipitation
- منطقه حداکثر بارش
- truck loading zone
- محل بارگیری کامیونها
- the city's commercial zone
- محلهی بازرگانی شهر
مشاهده نمونهجمله بیشتر
Countable
Verb - transitive
محاط کردن، جزو حوزهای به حساب آوردن، ناحیهای کردن
- The world is zoned according to climate.
- جهان از نظر آبوهوا منطقهبندی شده است.
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد zone
Noun
district
Synonyms:
area, band, belt, circuit, ground, realm, region, section, sector, segment, sphere, territory, tract
لغات نزدیک zone
-
zombiism
-
zonal
-
zonary
-
zonate
-
zonation
- zone
-
zonk
-
zonk out
-
zonked
-
zonular
-
zonule
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری