شکل جمع:
spheresکره، گوی، جسم کروی، فلک، گردون، دایره، محیط، مرتبه، حدود فعالیت، دایره معلومات، احاطه کردن، بهصورت کره درآوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The earth is not a perfect sphere.
زمین کاملاً کروی نیست.
ruddy spheres burdening the apple boughs
کرههای سرخفامی که بر شاخههای درخت سیب سنگینی میکرد
music of the spheres
موسیقی آسمانی (سپهری)
Japan's sphere of influence
قلمرو نفوذ ژاپن
in the sphere of mundane affairs
در محدودهی امور دنیوی
It is outside the sphere of her authority.
از حوزهی اختیارات او خارج است.
She was distinguished in many different spheres.
در مجامع کثیری از تشخص برخوردار بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sphere» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sphere