آخرین به‌روزرسانی:

Globe

ɡloʊb ɡləʊb

شکل جمع:

globes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular C2

(the globe) کره‌ی زمین، دنیا، جهان

News of the event spread quickly across the globe.

خبر این رویداد به‌سرعت در دنیا منتشر شد.

Companies are expanding their business all around the globe.

شرکت‌ها، کسب‌وکار خود را در سراسر کره‌ی زمین گسترش می‌دهند.

noun countable

کره‌ی جغرافیایی، کره‌ی زمین (مدل)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The teacher used a globe to explain how the Earth rotates.

معلم از کره‌ی جغرافیایی برای توضیح چرخش زمین استفاده کرد.

He bought a rotating globe for his study room.

او کره‌ی زمین قابل چرخشی برای اتاق مطالعه‌اش خرید.

noun countable

گوی، کره، توپ

The sculpture featured several glass globes hanging from the ceiling.

مجسمه شامل چند گوی شیشه‌ای بود که از سقف آویزان شده بودند.

She held a glowing globe in her hand that lit up the room.

او کره‌ای نورانی‌ در دستش داشت که اتاق را روشن می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the globe of the eye

کره‌ی چشم

globe valve

شیرفلکه‌ی کره‌ای (لوله‌کشی)، شیرکاسه‌ای

noun countable

(انگلیسی استرالیایی) لامپ

The electrician replaced the broken globe with a new one.

برق‌کار لامپ شکسته را با نمونه‌ی جدید تعویض کرد.

The antique chandelier needed several replacement globes with a specific shape.

لوستر عتیقه به چند لامپ جایگزین با شکل خاص نیاز داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد globe

  1. noun earth, sphere
    Synonyms:
    world planet ball sphere orb round apple balloon spheroid terrene big blue marble map rondure

لغات هم‌خانواده globe

ارجاع به لغت globe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «globe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/globe

لغات نزدیک globe

پیشنهاد بهبود معانی