شکل جمع:
globes(the globe) کرهی زمین، دنیا، جهان
News of the event spread quickly across the globe.
خبر این رویداد بهسرعت در دنیا منتشر شد.
Companies are expanding their business all around the globe.
شرکتها، کسبوکار خود را در سراسر کرهی زمین گسترش میدهند.
کرهی جغرافیایی، کرهی زمین (مدل)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The teacher used a globe to explain how the Earth rotates.
معلم از کرهی جغرافیایی برای توضیح چرخش زمین استفاده کرد.
He bought a rotating globe for his study room.
او کرهی زمین قابل چرخشی برای اتاق مطالعهاش خرید.
گوی، کره، توپ
The sculpture featured several glass globes hanging from the ceiling.
مجسمه شامل چند گوی شیشهای بود که از سقف آویزان شده بودند.
She held a glowing globe in her hand that lit up the room.
او کرهای نورانی در دستش داشت که اتاق را روشن میکرد.
the globe of the eye
کرهی چشم
globe valve
شیرفلکهی کرهای (لولهکشی)، شیرکاسهای
(انگلیسی استرالیایی) لامپ
The electrician replaced the broken globe with a new one.
برقکار لامپ شکسته را با نمونهی جدید تعویض کرد.
The antique chandelier needed several replacement globes with a specific shape.
لوستر عتیقه به چند لامپ جایگزین با شکل خاص نیاز داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «globe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/globe