امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Globe

ɡloʊb ɡləʊb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    globes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable C2
کره، گوی، حباب، زمین، کره خاک، کروی کردن، گرد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He globed the snow and hurled it at us.
- او برف‌ها را گرد کرد و به طرف ما پراند.
- the globe of the eye
- کره‌ی چشم
- globe valve
- شیرفلکه‌ی کره‌ای (لوله‌کشی)، شیرکاسه‌ای
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد globe

  1. noun Earth, sphere
    Synonyms:
    apple ball balloon big blue marble map orb planet rondure round spheroid terrene world

لغات هم‌خانواده globe

ارجاع به لغت globe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «globe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/globe

لغات نزدیک globe

پیشنهاد بهبود معانی