فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tract

trækt trækt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    رساله
    • - religious tract
    • - رساله‌ی مذهبی
    • - controversial tract
    • - رساله‌ی بحث‌برانگیز
  • noun countable
    قطعه (زمین)
    • - a tract of land for building houses
    • - یک قطعه زمین برای خانه‌سازی
    • - The developer planned to build a housing complex on this tract.
    • - بسازبفروش قصد داشت در این قطعه زمین یک مجتمع مسکونی بسازد.
  • noun countable
    ناحیه، منطقه، گستره (معمولاً وسیع)
    • - a great tract of unexplored sea
    • - گستره‌ی پهناوری از دریای اکتشاف‌نشده
    • - a wooded tract between two rivers
    • - منطقه‌ی جنگلی میان دو رودخانه
  • noun countable
    کالبدشناسی دستگاه، جهاز
    • - the digestive tract
    • - دستگاه گوارشی (جهاز هاضمه)
    • - respiratory tract
    • - دستگاه تنفسی
    • - urinary tract
    • - دستگاه ادراری
    • - nervous tract
    • - دستگاه عصبی
  • noun
    مدت زمان، دوره‌ی زمانی
    • - The scientist conducted research over a tract of three years, and finally discovered a groundbreaking cure for a rare disease.
    • - این دانشمند طی یک دوره‌ی زمانی سه‌ساله تحقیقاتی را انجام داد و در نهایت درمانی پیشگامانه برای بیماری نادر کشف کرد.
    • - The athlete's injury kept him out of the game for a significant tract of time.
    • - مصدومیت این ورزشکار او را برای مدت زمان قابل توجهی از بازی دور نگه داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tract

  1. noun area, lot
    Synonyms: amplitude, belt, district, estate, expanse, extent, field, parcel, part, piece, plat, plot, portion, quarter, region, section, sector, spread, stretch, zone

ارجاع به لغت tract

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tract» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tract

لغات نزدیک tract

پیشنهاد بهبود معانی