آخرین به‌روزرسانی:

Plat

American: plæt British: plæt

معنی

noun adverb

قطعه زمین کوچک، قطعه، نقشه، طرح، نقشه‌کشی، زمینه‌سازی، نقشه کشیدن، بافتن گیسو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plat

  1. verb make a plat of
    Synonyms:
    plot

ارجاع به لغت plat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plat

لغات نزدیک plat

پیشنهاد بهبود معانی