فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Plat

American: plæt British: plæt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adverb
    قطعه زمین کوچک، قطعه، نقشه، طرح، نقشه‌کشی، زمینه‌سازی، نقشه کشیدن، بافتن گیسو
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد plat

  1. verb Make a plat of
    Synonyms: plot

ارجاع به لغت plat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plat

لغات نزدیک plat

پیشنهاد بهبود معانی