فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Path

pæθ pɑːθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    paths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
راه پیاده، راه پیاده‌رو، (در پارک، باغ) خیابان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- A winding path that could only be travelled by mule.
- راه باریک و پرپیچ و خمی که فقط با قاطر قابل سفر بود.
noun countable
(رود، سیاره، گلوله) مسیر، مسیر حرکت
- the meteor's path in the night sky
- مسیر شهاب در آسمان شب
noun countable
(مجازی) راه، مسیر
- Those who have chosen the path of piety.
- آنان که راه پارسایی را برگزیده‌اند.
abbreviation
آسیب‌شناسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد path

  1. noun course, way
    Synonyms:
    way road route line direction passage procedure street track walk highway lane trail avenue drag beat groove pass pathway walkway aisle thoroughfare rail roadway rut byway footpath shortcut terrace beaten path crosscut boulevard
    Antonyms:
    blockage

Collocations

ارجاع به لغت path

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «path» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/path

لغات نزدیک path

پیشنهاد بهبود معانی