فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Paternity

pəˈtɜrːnət̬i pəˈtɜːnəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
صفات پدری، رفتار پدرانه، اصلیت، اصل، منشأ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the duties of paternity
- وظایف پدری
- He denied having fathered the child and had to take a paternity test.
- او انکار کرد که آن کودک را پس انداخته است و مجبور شد به آزمون پزشکی پدری تن دربدهد.
- New tests can establish paternity beyond doubt.
- آزمایش‌های جدید می‌تواند بدون شک و تردید پدر واقعی کودک را تعیین کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paternity

  1. noun fatherhood
    Synonyms:
    fathership paternal parentage progenitorship
  1. noun authorship
    Synonyms:
    creation origin derivation

ارجاع به لغت paternity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paternity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paternity

لغات نزدیک paternity

پیشنهاد بهبود معانی