آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Walk

    wɒːk wɔːk

    گذشته‌ی ساده:

    walked

    شکل سوم:

    walked

    سوم‌شخص مفرد:

    walks

    وجه وصفی حال:

    walking

    شکل جمع:

    walks

    معنی walk | جمله با walk

    verb - intransitive A1

    راه رفتن، گردش کردن، پیاده رفتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    I got off the bicycle and walked the rest of the way through heavy snow.

    از دوچرخه پیاده شدم و بقیه‌ی راه را از میان برف سنگین پیاده رفتم.

    A child was walking in the middle of the street.

    کودکی در وسط خیابان راه می‌رفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to walk on a tightrope

    روی طناب راه رفتن

    He walked for a while, then he started running.

    مدتی پیاده‌روی کرد و سپس شروع کرد به دویدن.

    He walks two hours each day.

    او روزی دو ساعت پیاده‌روی می کند.

    My grandfather used to walk in his sleep.

    پدربزرگم در خواب راه می‌رفت.

    sleepwalking

    خواب گردی

    don't knock, just walk in !

    در نزن، بیا تو دیگه!

    He got up and walked out of the room.

    برخاست و از اتاق بیرون رفت.

    The neighboring countries wanted to walk in and take over.

    کشورهای همسایه می‌خواستند بیایند و صاحب اختیار بشوند.

    She loves to walk in the park.

    او دوست دارد در پارک گردش بکند.

    Unemployed workers walked the streets.

    کارگران بیکار در خیابان‌ها پرسه می‌زدند.

    Walk humbly with thy God.

    (انجیل ) با فروتنی باخداوند خود همراه شو.

    He walked me to the bus stop.

    تا ایستگاه اتوبوس مرا همراهی کرد.

    the British and American people will walk together...

    (چرچیل) مردم انگلیس و امریکا با یکدیگر همگام خواهند بود ...

    They say his ghost walks on the 13th night of every month.

    می‌گویند روح او شب سیزدهم هر ماه ظاهر می‌شود.

    Iraj walked the length of the street.

    ایرج طول خیابان را پیمود.

    verb - transitive

    راه بردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Before a race, the riders walk their horses around the track.

    قبل از مسابقه سوارکاران اسب‌های خود را دور زمین مسابقه راه می‌برند.

    The nurse held the patient by the hand and walked him around the room.

    پرستار دست بیمار را گرفت و او را دور اتاق راه برد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The road was very steep and I had to get off and walk the bicycle to the top of the hill.

    جاده بسیار سر بالا بود و مجبور شدم پیاده شوم و دوچرخه را تا بالای تپه با خود ببرم.

    verb - transitive

    عمل کردن، اجرا کردن

    We have to walk a careful course to avoid inflation.

    برای احتراز از تورم باید خط‌ مشی احتیاط‌ آمیزی را اتخاذ کنیم.

    Let us walk in peace.

    بگذارید روش صلح‌آمیزی داشته باشیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to walk warily

    با هشیاری عمل کردن

    noun countable

    راه رفتن، پیاده‌روی، گردش پیاده

    I know him by his walk.

    از طرز راه رفتنش او را می‌شناسم.

    John is fond of long walks.

    جان از پیاده‌روی‌های طولانی خوشش می‌آید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to go for a walk

    پیاده‌روی کردن

    He started at a walk but soon broke into a run.

    در آغاز راه می‌رفت؛ ولی به‌زودی شروع کرد به دویدن.

    He lives within a short walk of his office.

    در فاصله‌ی کوتاهی از اداره‌اش زندگی می‌کند.

    The hospital is within a ten minutes walk.

    با پای پیاده تا بیمارستان ده دقیقه راه است.

    His walk is just like his father's.

    درست مثل پدرش راه می‌رود.

    noun countable

    گردشگاه، پیاده‌رو

    There are beautiful walks in every direction from here.

    در تمام اطراف اینجا، راه‌های زیبایی برای پیاده‌روی وجود دارد.

    noun countable

    راه‌پیما، گردش‌کننده، راه‌رونده، راهرو

    noun countable

    وضع، موقعیت، مقام، مرتبه

    from all walks of life including the nobility

    از همه‌ی طبقات ازجمله اشراف

    There were people from every walk, rich and poor.

    همه‌جور آدمی آنجا بود از پولدار گرفته تا فقیر.

    noun countable

    کار، حرفه، شغل

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد walk

    1. noun brief travel on foot
      Synonyms:
      stroll hike tour ramble saunter march tramp jaunt promenade constitutional pace airing circuit step stride gait tread carriage turn parade stretch perambulation traipse peregrination schlepp
    1. noun pathway
      Synonyms:
      road path street lane way course track passage avenue trail footpath sidewalk alley crossing promenade boulevard walkway pavement platform pier boardwalk mall bricks court catwalk gangway esplanade bypath byway cloister aisle
    1. noun discipline
      Synonyms:
      field area domain sphere profession career calling line course trade vocation territory province arena bailiwick metier terrain dominion
    1. verb move along on foot
      Synonyms:
      go go on foot step travel on foot advance exercise tour hike march run tread amble wander roam pace saunter stroll traverse parade patrol trek strut escort lead file foot leg hoof it hit the road meander perambulate traipse troop ambulate locomote take a walk plod trudge stalk shuffle wends one’s way lumber toddle rove prance stump scuff shamble canter knock about
      Antonyms:
      run

    Phrasal verbs

    walk away from

    ترک کردن، رها کردن

    شکست دادن

    walk away with

    ترک کردن، رها کردن

    walk off

    1- رفتن (از محلی)، جیم شدن 2- (با پیاده‌روی) از دست دادن

    walk out

    (ناگهان یا با خشم) رفتن، (جایی را) ترک کردن

    اعتصاب کردن

    walk out on

    جیم شدن، ترک کردن و رفتن، قال گذاشتن

    Collocations

    walk someone off their feet (or legs)

    با راه بردن زیاد کسی را خسته کردن، از پا انداختن

    Idioms

    walk (all) over

    (عامیانه) 1- سخت یا به‌آسانی شکست دادن 2- با سلطه‌جویی و بی‌انصافی رفتار کردن با

    walk the floor

    (در اثر درد یانگرانی و غیره) در اتاق پس و پیش رفتن، در اتاق راه رفتن

    walk with god

    با پارسایی زیستن

    سوال‌های رایج walk

    گذشته‌ی ساده walk چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده walk در زبان انگلیسی walked است.

    شکل سوم walk چی میشه؟

    شکل سوم walk در زبان انگلیسی walked است.

    شکل جمع walk چی میشه؟

    شکل جمع walk در زبان انگلیسی walks است.

    وجه وصفی حال walk چی میشه؟

    وجه وصفی حال walk در زبان انگلیسی walking است.

    سوم‌شخص مفرد walk چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد walk در زبان انگلیسی walks است.

    ارجاع به لغت walk

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «walk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/walk

    لغات نزدیک walk

    • - waler
    • - wales
    • - walk
    • - walk (all) over
    • - walk a chalk line
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.