گذشتهی ساده:
cloisteredشکل سوم:
cloisteredسومشخص مفرد:
cloistersوجه وصفی حال:
cloisteringشکل جمع:
cloistersمنزوی، گوشهنشین، معتکف، حبس (برای عبادت کردن یا درس خواندن بهصورت خواسته)
a cloistered life.
یک زندگی منزوی.
all summer he cloistered himself in the library.
تمام تابستان در کتابخانه معتکف (حبس) شد.
دور افتاده، پنهان، مخفی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a cloistered courtyard.
یک حیاط پنهان.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cloister» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cloister