شکل جمع:
dominionsسلطنت، حکومت، ملک ( molk )، قلمرو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the federal government's claim of dominion over coastal waters
ادعای حاکمیت دولت فدرال بر آبهای ساحلی
They tried to free themselves from the dominion of their oppressors.
آنان کوشیدند خود را از سلطهی ستمگران برهانند.
the dominions of a king
مستملکات پادشاه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dominion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dominion