فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ascendancy

əˈsendənsi əˈsendənsi

توضیحات:

این لغت به شکل ascendency نیز نوشته می‌شود ولی شکل نوشتاری ascendancy رایج است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal

سلطه، برتری، تفوق، استیلا، تحکم، چیرگی، احاطه‌گری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The new CEO quickly established her ascendancy over the company, implementing significant changes.

مدیرعامل جدید احاطه‌گری خود بر شرکت را به‌سرعت محقق کرد و تغییرات قابل‌توجهی را اعمال کرد.

Napoleon's ascendency in Europe endangered Britain's interests.

استیلای ناپلئون بر اروپا منافع بریتانیا را به خطر افکند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

political ascendancy

برتری سیاسی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ascendancy

  1. noun domination
    Synonyms:
    control power authority dominance rule command influence supremacy mastery sway reign dominion ascendency superiority advantage edge upper hand prevalence predominance pre-eminence jump leg up whip hand potency
    Antonyms:
    weakness inferiority subordination powerlessness decline

ارجاع به لغت ascendancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ascendancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ascendancy

لغات نزدیک ascendancy

پیشنهاد بهبود معانی