آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Subordination

səˌbɔːrdəˈneɪʃn̩ səˌbɔːdɪˈneɪʃn̩

معنی subordination | جمله با subordination

noun uncountable

کم‌اهمیت‌سازی، فرودست‌سازی، تنزل مقام، تبعیت، اطاعت، مادونی، مرئوسی، فرمان‌برداری، پیروی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The subordination of individual rights can lead to societal unrest.

تبعیت از حقوق فردی می‌تواند به ناآرامی اجتماعی منجر شود.

Subordination often breeds resentment among those affected by it.

فرودست‌سازی اغلب باعث ایجاد رنجش در میان کسانی می‌شود که تحت‌تأثیر آن قرار می‌گیرند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His subordination to the team leader was evident during the meeting.

پیروی او از سرپرست تیم در این جلسه مشهود بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد subordination

  1. noun the quality of obedient submissiveness
    Antonyms:
  1. noun the semantic relation of being subordinate or belonging to a lower rank or class
    Synonyms:

لغات هم‌خانواده subordination

ارجاع به لغت subordination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subordination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subordination

لغات نزدیک subordination

پیشنهاد بهبود معانی