با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Subordination

səˌbɔːrdəˈneɪʃn̩ səˌbɔːdɪˈneɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
کم‌اهمیت‌سازی، فرودست‌سازی، تنزل مقام، تبعیت، اطاعت، مادونی، مرئوسی، فرمان‌برداری، پیروی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The subordination of individual rights can lead to societal unrest.
- تبعیت از حقوق فردی می‌تواند به ناآرامی اجتماعی منجر شود.
- Subordination often breeds resentment among those affected by it.
- فرودست‌سازی اغلب باعث ایجاد رنجش در میان کسانی می‌شود که تحت‌تأثیر آن قرار می‌گیرند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subordination

  1. noun The quality of obedient submissiveness
    Synonyms: subjection, submission, mastery, servitude
    Antonyms: insubordination
  2. noun The semantic relation of being subordinate or belonging to a lower rank or class
    Synonyms: hyponymy

لغات هم‌خانواده subordination

ارجاع به لغت subordination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subordination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subordination

لغات نزدیک subordination

پیشنهاد بهبود معانی