فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Subordination

səˌbɔːrdəˈneɪʃn̩ səˌbɔːdɪˈneɪʃn̩

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

کم‌اهمیت‌سازی، فرودست‌سازی، تنزل مقام، تبعیت، اطاعت، مادونی، مرئوسی، فرمان‌برداری، پیروی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The subordination of individual rights can lead to societal unrest.

تبعیت از حقوق فردی می‌تواند به ناآرامی اجتماعی منجر شود.

Subordination often breeds resentment among those affected by it.

فرودست‌سازی اغلب باعث ایجاد رنجش در میان کسانی می‌شود که تحت‌تأثیر آن قرار می‌گیرند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His subordination to the team leader was evident during the meeting.

پیروی او از سرپرست تیم در این جلسه مشهود بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subordination

  1. noun the quality of obedient submissiveness
    Synonyms:
    submission subjection servitude mastery
    Antonyms:
    insubordination
  1. noun the semantic relation of being subordinate or belonging to a lower rank or class
    Synonyms:
    hyponymy

لغات هم‌خانواده subordination

ارجاع به لغت subordination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subordination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subordination

لغات نزدیک subordination

پیشنهاد بهبود معانی