گذشتهی ساده:
rambledشکل سوم:
rambledسومشخص مفرد:
ramblesوجه وصفی حال:
ramblingشکل جمع:
ramblesولگردی، سرگردانی، پریشانی، بیهدفی، کردن، پرسه زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In the morning, he rambles in the garden and whistles.
صبحها در باغ ول میگردد و سوت میزند.
We rambled through the village and talked about books.
در دهکده راه رفتیم و دربارهی کتاب حرف زدیم.
He rambled on.
حرفهایش سروته نداشت.
His essay rambles a great deal Jumping from point to point.
مقاله او پر از مطالب نامربوط و از یک موضوع به موضوع دیگر میپرد.
The grapevine rambled all over the fence.
تاک انگور روی تمام نرده پخش شده بود.
the rambles of the sailors about the city
پرسهزدن ملوانان در شهر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ramble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ramble