امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Digress

daɪˈɡres daɪˈɡres
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    digressed
  • شکل سوم:

    digressed
  • سوم‌شخص مفرد:

    digresses
  • وجه وصفی حال:

    digressing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
پرت شدن (از موضوع)، گریز زدن، منحرف شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She digressed from her main topic and spoke about money.
- او از موضوع اصلی خود منحرف شد و درباره‌ی پول حرف زد.
- Keep to the subject, don't digress!
- به اصل مطلب بپرداز، حاشیه نرو!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد digress

  1. verb stray, deviate
    Synonyms: aberrate, beat about the bush, be diffuse, circumlocute, depart, divagate, drift, excurse, get off the point, get off the subject, get sidetracked, go by way of, go off on a tangent, long way, meander, ramble, roam, swerve, turn aside, veer, wander, wander away
    Antonyms: be direct, stay

ارجاع به لغت digress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «digress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/digress

لغات نزدیک digress

پیشنهاد بهبود معانی