قدیمی وای!، نه!، تو را به خدا!، به خدا!، خدایا!
Gad! This movie is absolutely thrilling!
خدایا! این فیلم بسیار هیجانانگیز است!
Gad! This traffic jam is driving me insane!
نه! این ترافیک مرا دیوانه کرده است!
سیخک، سیخ، دیلم، نیزه، سنان، میله، شلاق سیخی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The miner used a sturdy gad to loosen the ore from the rock face.
معدنچی از یک دیلم محکم برای جدا کردن سنگ معدن از روی سنگ استفاده کرد.
The sharp gad was essential for breaking down the stubborn ore deposits.
میلهی تیز برای شکستن ذخایر سنگ معدنی سرسخت ضروری بود.
خوشگذرانی کردن، ول گشتن، عیاشی کردن
A bunch of young men gadding about Tajrish square.
یک دسته جوان که در اطراف میدان تجریش ول میگشتند.
As soon as the sun came out, the children would gad about the yard, playing and laughing.
بهمحض طلوع آفتاب، بچهها در حیاط خوشگذرانی و بازی میکردند و میخندیدند.
جاد، گاد (پسر هفتم یعقوب از زلفا)
Gad was a prominent figure in the lineage of Jacob and the father of one of the tribes of Israel.
جاد شخصیت برجستهای از اجداد یعقوب و پدر یکی از قبایل اسرائیل بود.
The inheritance of Gad's tribe played a crucial role in the territorial distribution of ancient Israel.
میراث قبیلهی جاد نقش مهمی در توزیع سرزمینی اسرائیل باستان ایفا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gad» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gad