فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mooch

muːtʃ muːtʃ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb

ولگردی کردن، تلکه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The crowd mooched away in silent disinterest.

جمعیت با سکوت حاکی از بی‌علاقگی به‌آرامی دور شد.

A destroyer mooched around all over the channel for two weeks.

یک ناوشکن دو هفته در سرتاسر آبراهه پرسه می‌زد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A dark-haired boy came up and tried to mooch a cigarette.

پسر بچه‌ی موسیاهی جلو آمد و سعی کرد سیگاری (از ما) گدایی کند.

He is always mooching money from his rich uncle.

او همیشه از عموی پولدارش پول تلکه می‌کند.

He mooched apples from the blind man's basket.

او از سبد مرد کور، سیب بلند کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mooch

  1. verb cadge
    Synonyms:
    beg borrow scrounge bum sponge freeload leach off bumoff

ارجاع به لغت mooch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mooch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mooch

لغات نزدیک mooch

پیشنهاد بهبود معانی