(معمولاً و نه همیشه بدون رسیدن به تصمیم) بحثکردن دربارهی نظر یا مشکل
The agenda included some issues that have been batted back and forth at conferences for years.
دستور کار جلسه مشتملبر موضوعاتی بود که سالها در کنفرانسها دربارهی آنها بحث میشد.
We spend a couple of hours batting around marketing strategies.
چندین ساعت دربارهی استراتژیهای بازاریابی تبادل نظر میکنیم.
سفر پرسه زدن، سفر کردن، سیر کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I'm always batting around between England and America.
همیشه بین انگلیس و آمریکا در حال سفر کردن هستم.
The boys batted around the street all the day.
پسرها کل روز در خیابان پرسه زدند.
(بیسبال) چوب زدنِ همهی ۹ چوبزنِ یک تیم به ترتیب در یک اینینگ
We batted around for the second time in three matches.
برای دومینبار در طی سه مسابقهی اخیر، همه چوبزنهای ما توانستند بهترتیب در یک اینینگ چوب بزنند.
Texas batted around in the fourth inning.
در اینینگ چهارم، همهی اعضای تیم تگزاس به ترتیب چوب زدند.
bat around (or bat back and forth)
به تفصیل مورد بحث قرار دادن، دقیقاً بررسی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bat around» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bat-around