گذشتهی ساده:
battedشکل سوم:
battedسومشخص مفرد:
batsوجه وصفی حال:
battingشکل جمع:
batsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
bat around (or bat back and forth)
به تفصیل مورد بحث قرار دادن، دقیقاً بررسی کردن
(عامیانه) با عجله درست کردن، سرهم بندی کردن
do something off one's own bat
(انگلیس - عامیانه) سرخود عمل کردن، خودسری کردن
(عامیانه) دفاع کردن از، پشتیبانی کردن، به نفع کسی وارد معرکه شدن
از همان ابتدا، (عامیانه) از بای بسم الله، فوراً، بدون تأخیر، بیمعطلی، بلافاصله
کاملاً کور، نابینا
have bats in one's (or the) belfry
(امریکا - عامیانه) خل بودن، عقاید احمقانه داشتن
(عامیانه) تعجب خود را نشان ندادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bat