با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Plod

plɑːd plɒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    plodded
  • شکل سوم:

    plodded
  • سوم‌شخص مفرد:

    plods
  • وجه وصفی حال:

    plodding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
آهسته و محکم حرکت کردن، صدای پا، زحمت کشیدن، بازحمت کاری را انجام دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The old man plodded up the hill.
- پیرمرد هن‌هن‌کنان از تپه بالا رفت.
- Soldiers were plodding across the muddy fields.
- سربازان با زحمت از میان زمین‌های گل‌آلود رد می‌شدند.
- He plodded for six years until he finally finished his thesis.
- او شش سال لک‌لک کرد تا بالأخره تز خود را نوشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plod

  1. verb walk heavily
    Synonyms: clump, drag, flounder, hike, lumber, plug, schlepp, slog, stamp, stomp, toil, tramp, trample, tread, tromp, trudge, wallow
    Antonyms: tiptoe, walk lightly
  2. verb work slowly and under duress
    Synonyms: bear down, buckle down, drudge, grind, knuckle down, labor, persevere, plough through, plug away, scratch, slave, sweat, toil
    Antonyms: breeze

ارجاع به لغت plod

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plod» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plod

لغات نزدیک plod

پیشنهاد بهبود معانی